...



دلم بچگی میخواد


خدایــــا ملکــه ی قلبـــمــو تو این روزا

تنهـــــــــــــا نذار



...




جــــــــــــالب اســــت

ثبت احــــوال همه چیـــز را در شناسنامه ام نوشته است

بـــه جــــــــــز

احــــــــــوالم



کاش انسان مثل شمع  فقط یک شب زندگی میکرد


اما در کنار پروانه اش

.

.

.


خدایا ممــــــــــــنون

من هستم تا آخرش

یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر


همین که دستت رو آروم بگیره

یه فشار کوچیک بده

این یعنی من هستم تا آخرش

همین کافیه!

شعرها و عکس های عاشقانه بهارجون
 فرق نمی کنه تاکی ننویسی 

مهم اینه که من هستم تا آخرش

...


دلم یک فیلم بلند می خواهد!


یک واقعیت عاشقانه...!


پر از سکانس های با تو بودن


و یک دکمه ی تکرار...


با من فقط راه بیا



   بامن رفت وآمد نکن...


              رفتن فعل قشنگی نیست


                  بامن فقط راه بیا...

دلم گرفته



پای پنجره نشستم ،کوچه خاکستریه باز


زیر بارون ، من چه دلتنگتم امروز


انگار از همون روزاست


حال وهوام رنگ توئه


کوچه دلتنگ توئه


دلم گرفته دوباره هوای تو رو داره


چشمای خیسم واسه ی دیدنت بی قراره


این راه دورم خبر از دل من که نداره


آروم ندارم یه نشونه می خوام واسه قلبم


جز این نشونه واسه چیزی دخیل نمی بندم


این دل تنهام دوباره هوای تو رو داره

گــاهــی وقــتــهــا مــجــبــوری اَحــمـق بــاشـی !  رویِ کــاغـَـذ مــیــنــویــســم  دَســتــهــایِ تـــُـو . . .  و رویِ آن دســت مــیــکــشــم . . . !!!
دست همیشه برای زدن نیست ....

کار دست همیشه مشت شدن نیست .....


دست که فقط برای این کار ها نیست .....

گاهی دست میبخشد .....

نوازش میکند ..... احساس را منتقل میکند .....

گاهی چشمها به سوی دست توست .....

دستت را دست کم نگیر ........

خیلی خوشحالم

خیلی خوشحالم از اینکه
تو به دنیا اومدی؛ تو
دنیا فهمید که تو انگار
نیمه گمشدم‏ی تو

زندگی خیلی خوبه
چون که خدا تو رو داده
روز تولدم، برام
فرشتشو فرستاده

خدا مهربونی کرده
تو رو سپرد دست خودم
دست تو گرفتمو
فهمیدم عاشقت شدم

خدا مهربونی کرده
تو رو سپرد دست خودم
دست تو گرفتمو
فهمیدم عاشقت شدم

آورده دنیا یه دونه
اون یه دونه پیش منه
خدا فرشته هاشو که
نمی سپره دست همه

تو، نمی اومدی پیشم
من عاشق کی می شدم
به خاطر اومدنت
یه دنیا ممنون توام

خدا مهربونی کرده
تو رو سپرد دست خودم
دست تو گرفتمو
فهمیدم عاشقت شدم

خدا مهربونی کرده
تو رو سپرد دست خودم
دست تو گرفتمو
فهمیدم عاشقت شدم

نگاه



نگــاهَت که مـی کنم...


دُنیــــــای خـالیــَم ...


پــُر از خـانــه می شود !


دستــــ هــایــم ...


کــوچه های یــاسُ بارانـــی...


دلـــَم یکــــ شهــر مردم مـی شود


و چشــــم هــایَم


چقــدر می خواهنــد زنــدگــی کننــــــد ....!

. . .


...

مـــــــــــــــــــــــینویسم دلتنگــــــــــــــــــم


دنــــــــــــگو تکراریـســــــــــــــــــــــــــــــت


شایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد


روزی در ایــــــن دنیا نباشم تکرارش کنـــــــم

...


در این زندان تنهایی ، به هر سو هرکجا هستم


از این بابت دلم شاد است که گاهی میکنی یادم . . .

تــــــــــــــــو ...


نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم

نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و 

مرا آرام میکند

آن عشقی که میگویند تو نیستی تو معنایی بالاتر از عشق داری و 

برای من تنها یک عشقی....

از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب 

به آن خیره میشدم

باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده

قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت

ماندن خاطره هایی که مرور کردن به آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند

و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم

 و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است

پایانی ندارد زندگی ام با تو ، آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو

 فردایی که در آن دیروز را فراموش نمیکنم ، آنگاه که با توام هیچ روزی

را فراموش نمیکنم که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ، 

و گرم ترین لحظه ها

دوستت دارم


وقتی خدا می خواست تو را بسازد، چه حال خوشی داشت،


چه حوصله ای !


این موها، این چشم ها ....


خودت می فهمی؟


من همه این ها را دوست دارم...............

انتظار

تمـــــام درد هـای دنیــــــا به


یـــک ســـو


انتظـــــــــار آمدنــــــت مـرا . . .

. . .



قلب عزیز خفه شو 

و در همه کارها دخالت نکن

 همان که خون پمپاژ کنی کافیست

اگر هم خسته شدی اجباری نیست به کار......................


بعضی وقت ها هست که دوست داری یکی کنارت باشه ..... محکم بغلت کنه .... بذاره اشک بریزی تا سبک شی.... بعد اروم تو گوشت بگه :

         **دیوونه چته ... من که باهاتم !!**


دلتنگـــــــــی




عجبــــ وفـــایـــی دارد این دلتنگــــی...!


تنهـــــاش که میـــذآریـــی میــری تو جمـــع و کلّی میگـــی و میخنــــدی...


بعد کـــه از همه جـــدآ شدی از کـُنـــج تآریکـــی میآد بیرون


می ایستـــه بغـــل دستــتــــ ... دســتـــ گرمشـــو میذاره رو شونتــــ


بر میگـــرده در گوشــتـــ میگـــه:


خـــوبــی رفیـــق؟؟!!بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ ...